به گزارش شهرآرانیوز - سریال «سنجرخان» به کارگردانی محمدحسین لطیفی بالاخره بعد از چندسال روی آنتن شبکه یک رفت. در خلاصه داستان سریال سنجرخان آمده است:
«سنجرخان وزیری، مشهور به سردار اکرم، در زمانی که روسها مناطق مختلف ایران از جمله کردستان را اشغال کرده بودند، با آگاهی از عمق بحران و فشارهای زیاد اشغالگران، ابتدا با فرستادن نامههایی به حاکم سنندج و کسب اجازه، درخواست اذن جنگ کرد و بعد از ناامید شدن از حمایت آنها، در آغاز کار، به جنگ با قشون انگلستان برخاست و با شکست انگلیسیها، راه جنگ با روسها برای او هموارتر شد. او با اتکا به نیروهای مردمی روستاهای اطراف سنندج، راهی میدان نبرد با روسها شد.»
تاریخ تولد سنجرخان وزیری نرانی مشخص نیست. اما محل تولد او روستای نران از توابع شهرستان سنندج بودهاست. سنجرخان وزیری نرانی فرزند میرزا محمد وزیری نرانی بود. میرزا محمد وزیری دو همسر داشت که سنجرخان و یداللهخان از همسر دوم او به دنیا آمده بودند. مادر سنجر خان خواهر حاج علی خان آگاه کلیایی بود که به امیر امجدخان کلیایی وابسته بود.
مادر سنجر خان شیعه و پدرش شافعی مذهب بود. اصل و نسب سنجر خان به خواجه ابراهیم بزاز اصفهانی بر میگردد که در زمان شاه عباس صفوی، هه لوخان اردلان او را که در اصل یهودی بود به عنوان مستوفی و وزیر مالیه خود از اصفهان به دارالحکومهی خود در حسن آباد آورد. خواجه ابراهیم مدتی بعد اسلام آورد و به میرزا ابراهیم خان وزیری جدیدالاسلام مشهور شد و نسلهای بعدی او به نام «وزیری» در کارهای حکومتی به کار گرفته شدند.
طایفه وزیریها گسترش پیدا کردند و در شهرها و روستاهای کردستان پراکنده شده و نبض کردستان را در دست گرفتند. بعد از انقراض خاندان اردلان در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه، وزیریها در کردستان حرف اول را میزدند و گاهی موجبات عزل و نصب حکومتها را فراهم میکردند.
میرزا تقی خان آصف دیوان و برادر او مشیر دیوان در واقع بزرگ خاندان وزیریها محسوب میشدند. میرزا تقی خان آصف دیوان پسر عموی پدر سنجرخان بود و میرزا خلیل خان از سنجر خان و یدالله خان بزرگتر بود و قصد داشت پس از فوت پدر زمام امور را در دست بگیرد و بر سایر برادران حکومت کند، اما سنجر خان با این امر مخالف بود و نه تنها زیر بار سلطه برادر بزرگ نمیرفت بلکه آصف دیوان را هم به عنوان بزرگ خاندان قبول نداشت و بارها گفته بود: آصف دیوان به جز شهرنشینی هیچ مزیتی بر سایرین ندارد که بخواهد بزرگ خاندان باشد. این حرفها و اعمال سنجرخان آصف دیوان را به شدت ترسانده بود و او را تهدیدی علیه خود میدانست.
سنجرخان شجاع بود و سر نترسی داشت و این باعث وحشت دیگران شده بود و به همین دلیل میرزا خلیل خان نسبت به او مشکوک شده بو و از او پرهیز میکرد و با تظاهر به بی اعتنایی و ناچیز شمردن او میخواست بر او تسلط پیدا کند.
علت اصلی دوری میرزا خلیل خان از سنجر خان، در واقع مادر او بود که در کلیایی اقوام صاحب نفوذی داشت و کسی جرات نمیکرد به واسطه همین به او تعرض کند.
سنجر خان تازه ازوداج کرده بود و به واسطه زبان تیزی که داشت مورد غضب آصف دیوان قرار گرفت و جانش در معرض خطر جدی قرار گرفت و ناچار شد در سن ۲۵ سالگی به دیار کلیایی پناهنده شود.
سنجرخان در کلیایی به عنوان سردار سرلشکر دربار امیر امجدخان کلیایی که با نفوذترین خان منطقهی کلیایی بود استخدام شد.
او سه سال به عنوان سردار سرلشکر در کلیایی بود و، چون دیگر خوانین منطقه کلیایی نتوانستند بر او تسلط پیدا کنند مایه کدورت آنها شد و اعلام کردند هر کس سنجرخان نهرانی (در قدیم به روستای نران، نهران میگفتند) سردار لشکر امیر امجد خان را کتف بسته تحویل دهد به شغل سردار لشکری منسوب و انعام بزرگی دریافت خواهد کرد و به همین دلیل امیر امجد خان به خاطر اینکه ابهت حضور سنجرخان شکسته نشود و بتواند برای نوکران آیندهاش هم، سمبل مقاومت باشد در نامهای شفاعت او را از آصف دیوان خواست و به او قول داد که از این به بعد سنجر خان تابع اوامر او خواهد بود.
آصف دیوان هم از خدا خواسته وساطت امیر امجد خان را پذیرفت و به سنجر خان اجازه داد به املاک موروثی پدرش در نران بازگردد.
در راه بازگشت عدهای برای به دست آوردن انعام به او حمله کردند، ولی توانست از دست آنها به سلامت به نهران بازگردد و ماییخان هم که از سربازان مخالفان امیر امجدخان کلیایی بود و نتوانست سنجرخان را بکشد و از ترس کشتهشدن خودش به دست اربابش به کلیایی برنگشت و شیفته سنجرخان شد و با او همراه شد و تا آخر عمر سنجرخان، به عنوان برادر و همراه سنجرخان پیمان وفاداری بست و تا آخر عمر هم به این پیمان وفادار ماند.
طی این سه سال که سنجر خان در کلیایی بود برادر او خلیل خان بر املاک پدریاش چنگ انداخته بود و سنجر خان هم میدانست که با حضور خلیل خان نهران جای مناسبی برای او و خانواده اش نیست و دیر یا زود ایجاد تنش خواهد شد، به همین دلیل به روستای "میاوروران " (روستایی در همسایگی روستای نران) رفت و املاک آنجا را خرید و با کمک مایی خان در آنجا خانهای ساخت و به کشاورزی پرداخت.
او بعدها در میاوروران قلعه و استحکاماتی ساخت و هرگاه اراده میکرد صدها نفر با اسب و تفنگ همراهش میشدند. او این استحکامات را به دلیل در امانماندن از شر احتمالی آصف دیوان ساخته بود.
در آن سالها روسها مناطق مختلف ایران از جمله کردستان را اشغال کرده بودند و آزار و اذیت مردم به جایی رسید که مردم از جنگ جویان میهن دوست تقاضای کمک و یاری کردند. سنجرخان با آگاه شدن از عمق بحران و فشارهای زیاد اشغالگران با فرستادن نامههایی به حاکم سنندج و اجازه از آنها، درخواست اذن جنگ و همچنین در اختیار گذاشتن نیروی جنگی برای انجام چنین امری را میکند که البته با مخالفت حاکم سنندج رو به رو میشود و درنهایت اصرار و درخواستهای زیاد سنجرخان حاکم سنندج را برآن میدارد که جهت جلوگیری از سرکشی و اغتشاش قشونی متشکل از قوای انگلیسی که آن موقع در کردستان جولان میدادند را جهت سرکوب ارسال مینماید که به جنگ میان سنجرخان و انگلیسیها میانجامد. با شکست انگلیسیها راه جنگ با روسها برای این مرد هموارتر میشود.
جنگ جهانی اول در سال ۱۲۹۳ شمسی شروع شد و روسها از شمال به ایران حمله کردند هرج و مرج، کردستان را فراگرفت و قتل و غارتهای شبانه وحشت زیادی را در جامعه ایجاد کرد. در این موقع سردار محی رشتی حاکم سنندج بود و رضا خان (رضا شاه) سردار لشکر او بود. در این آشوب و بلوا به طویله دارالحکومه یورش برده شد و اسب سردار محی رشتی به سرقت رفت و به قزاقهای دولتی هم حمله شد.
در شهر شایعه شد که این سرقتها و حملهها توسط ایادی سنجر خان و به امر آصف دیوان صورت گرفته و سنجرخان به آصف دیوان وابستگی دارد؛ به همین دلیل به میاوروران حمله شد و فرمانده این حمله رضاخان بود.
این خبر به سنجرخان رسید و او در تنگهای که اینک به تنگه سنجرخان معروف است با لشکر رضاخان جنگید و آنها را شکست داد و این پیروزی باعث شهرت بیشتر سنجرخان شد و نام او را بیشتر از قبل بر سر زبانها انداخت.
بعد از این جنگ لشکر روس نیز به سرکردگی «کلنل مامانوف» به سنندج رسید و سردار محی فراری شد.
طی تقاضای مردم سنجرخان و جمع دیگری از خوانین و همچنین آخرین فرد از خاندان اردلان یعنی، عباس خان سردار رشید که در روانسر بود با روسها درگیر شدند و روسها را تا قروه راندند.
از سوی دیگر لشکر آلمان و عثمانی که متحد هم بودند علیه روسها وارد سنندج شدند و طی حملهای دیگر که روسها به سنندج حمله کردند و سنجرخان به دلیل تعلل عباس خان سردار رشید و دیر رسیدن نیروهای آلمانی و عثمانی، همه آنها را از شهر بیرون کرد و نیروهای روس را تار و مار کرد و به خاطر این دلاوریها از طرف دولت عثمانی به او لقب «سردار اکرم» اعطا شد. این لقب موقعیت سنجر خان را از دید مردم از روی زمین به اوج آسمانها رساند و به او قداستی معنوی بخشید.
روسیه که تمامی شکستهای خود را از سنجر خان میدیدند به محاصره روستای میاوروران و قلعه سنجرخان روی آوردند.
او از دارالحکومه تقاضای کمک کرد و شیخ مردوخ برای کمک به سنجرخان به هرکسی مراجعه کرد جواب سربالا شنید و خود به ناچار با ۳۰ سوار راهی میاوروران شد، ولی قبل از رسیدن او سنجرخان محاصره را شکسته بود و آنها را وادار به عقب نشینی کرده بود. در این محاصر سنجرخان زخمی شد.
بعد از سردار محی رشتی، در سال ۱۲۹۷ هجری شمسی علی محمد خان شریف الدوله بنی آدم که از اهالی خراسان بود حاکم سنندج شد. او مردی قسی القلب بود و با مکر و نیرنگ خیلی از خوانین منطقه را از میان برداشت.
شریف الدوله با مکر و نیرنگ از در آشتی با قبایل مندمی و گلباغی در آمد و سنجرخان که مورد احترام و اعتماد گلباغیها و مندمیها بود را به عنوان وجه الضمان، به همکاری دعوت کرد. سنجرخان که از قتل و کشت و کشتار در منطقه بیزار بود و میدانست اگر شریف الدوله به این قبایل حمله کند به زن و بچه و پیر و جوان آنها رحم نخواهد کرد قول همکاری داد و با تنی چند راهی منطقه شدند و به طرف آنها حرکت کردند درجریان این به اصطلاح مذاکره شریف الدوله به این قبایل حمله میکند و به آنها شبیخون میزند سنجر خان اعتراض کرده و آنهار را ترک میکند و میگوید: من در چنین جنایتی شرکت نخواهم کرد.
شریف الدوله از این جور حرکات سنجرخان به شدت عصبانی شد و کینه ۱۰ برابر از او به دل گرفت؛ شریف الدوله و آصف دیوان این کارها را بهانه کردند و نقشه قتل سنجرخان را کشیدند و سرانجام خلیل خان به آصف دیوان میگوید که در قبال اختیاراتی که شریف الدوله در اختیارم قرار بدهد حاضرم برادرم سنجرخان را از میان بردارم.
سرانجام در محرم سال ۱۳۳۷ هجری قمری (برخی سالهای ۱۳۳۸ و ۱۳۳۹ را هم عنوان میکنند) خلیل خان طی یک توطئه سنجرخان را به عمارت خود دعوت مینماید و او را به قتل میرساند.
منبع: ایرنا
نقش سنجرخان را فرشید گویلی، بازیگر محلی کُردزبان، ایفا میکند. فرشید گویلی اهل سنندج است و سال ۱۳۵۴ به دنیا آمد. او سابقه بیش از ۲۵ سال فعالیت نمایشی دارد و در فیلم «برایت انار دان کرده بودم» و سریال «زریان» بازی کرده است. فرشید گویلی استاد دانشگاه است و در رشته بازیگری و تئاتر تدریس میکند.
گویلی درباره بازی در نقش «سنجرخان» گفته است:
زمانی که بچه بودم همیشه از شخصیت سنجرخان وزیری زیاد شنیده بودم که چقد قهرمان و شجاع بوده است و همیشه دوست داشتم روی بتوانم مثل او باشم و وقتی که این نقش به من واگذار شد خیلی خوشحال شدم و تحقیقاتم را درباره این شخصیت آغاز کردم تا بتوانم به خوبی نقش این شخصیت را بازی کنم. سعی کردم که جهان نقش را بشناسم. برای تحقق این هدف هم مستندات موجود پیرامون سنجرخان را مطالعه و سعی کردم که نقش را به شخصیت خود نزدیک کنم.